نقاشی هایت را در دلم قاب میگیرم.

بند دلم را به عشق تو گره میزنم

با قطره قطره ی خونم نام تو را بر جوهره ی وجود خاکیم هک میکنم

قلمم را به رقص در می آورم. رقصی به سوی تو.

 

رقص کنان. شادی کنان. به سوی تو می آیم.

میدانی که جز وصل تو آرزویی در سر شیدای من نیست. 

جز دیدن لبخند تو مگر ثروتی هست؟ 

آری قلمم را به رقص در می آورم برای تو 

برای تو ای زیبای من.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها